کد مطلب:314902 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

حیوان عظیم الجثه، تسلیم قمر بنی هاشم
جناب آقای حاج جواد كاشی فرزند مرحوم عبدالزهرا كه از خیران اهل نجف اشرف كه فعلا ساكن قم هستند و افتخار رانندگی حضرت آیةالله العظمی حاج سید محمد حسینی شاهرودی (دام ظله العالی) را دارند. در نامه ای دو كرامت به دفتر انتشارات مكتب الحسین (علیه السلام) نوشته اند:

كرامت اول:

بیست الی سی نفر جوان بودیم و در طول سال به طور افتخاری در حرم ائمه اطهار (علیهم السلام) كار می كردیم. دو نفر از این عده به عنوان سرپرست: یكی به نام حاج احمد ابونواعیر و دومی به نام حاج قنبر صاف كار كار می كردیم. روزی حاج احمد گفت: دیوارهای ساعت حرم مطهر حضرت مرمت بشود. ما دیوارهای ساعت را خراب كردیم؛ و یكی از این چند نفر زبانش لال بود پیش از همه به طرف ساعت رفت و آن بعد از اذان صبح بود. او بعد از چند لحظه برگشت و فریاد می زد و به طرف ساعت اشاره می كرد. ما دویدیم به طرف ساعت ببینیم چه شده است؟! وقتی به آن نزدیك رسیدیم دیدیم حیوانی عظیم الجثه با سر خیلی بزرگ و چشمان بزرگ آن جا است. حاج احمد ما را قسم داد كه به طرف آن حیوان نگاه نكنیم. حاج احمد به طرف آن حیوان رفت و او را قسم داد به حضرت قمر بنی هاشم اباالفضل العباس (علیه السلام) و به آن حیوان گفت: ما می خواهیم این جا كار بكنیم و آن حیوان به حاج احمد یك چشمك زد و از مسیر برگشت و یك دفعه از چشم ما ناپدید شد و اثری از آن حیوان ندیدیم و نفهمیدیم كجا رفت.



[ صفحه 449]



كرامت دوم:

همچنین آقای كاشی می نویسد:

ماشین ده تن وارد صحن شریف اباالفضل العباس (علیه السلام) شد، و در باربند ماشین تیرآهنی به طول 3 متر و عرض آن 60 سانت بود و دو نفر تیرآهن را با جرثقیل به بالای پشت بام كشیدند. تیرآهن تا به پشت بام رسید آن دو نفر كه متصدی امر بودند و زورشان نرسید و تیرآهن برگشت به زمین؛ ولی حاج قنبر آن جا بود و داد زد «یا ابوفاضل ألزمه» یا ابوالفضل بگیر آن تیرآهن را.

دیدم كه آن تیرآهن آرام آرام به زمین نشست و هیچ آسیبی به كسی نرساند. این بود كرامت حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (علیه السلام).